جورابهایم کو؟

دانشمندان جوان هسته ای! ای قله هایتان پر رفعت! اگر برای جوراب و سوئیچ و فندک و کتابها هم یک زنگ موبایل اختراع می کردید که در هنگام گم شدن مثل موبایل راحت پیدا شوند دعاها یی بیشتر از اکنون پشت سرتان خواهد بود. رفعت قله هاتان در اندرون مقام عظیم مقیم باد. 

۶۳

صد سال بعد: بعله... در روایات آمده که 63 از اعداد مقدس بوده

خرده جنایت های دوران کودکی- برای حمزو لیوو

سی و دو ساله می نمود. دستانش اغلب  در جیب دشداشه اش همیشه چرکش بود . سرش را رو به زمین میگرفت. نگاهش نگاه یک دیوانه بود. انگار در لحظه دیدن یک روح ثابت مانده است. نامش حمزه بود . مردم هم نامش را کج می کردند و هم صفتش را.حمزو لیوو. حمزه دیوانه. بچه سرتقی اگر دارو یا غذایش را نمیخورد، مادرش او را با صدا زدن حمزو می ترساند. جنگ زده آبادانی بود، گویا از خانواده شان تنها او و پدرش به شهر ما آمده بودند. پدرش می گفت قبل از جنگ و آمدنشان وضعشض به این وخامت نبوده است.نگهبان فلان مسجد بود پدرش. موج انفجار به این روزگارش در آورده بود. وقتی میشنید که :حمزه ! آبادان- حالا من رازش را میدانم- به بدنش تابی میداد و پشت سرش چشمش را به زمین می دوخت با همان حالت روح دیده و چشمان وق زده داد می زد: کسسسس ننه ات. حالا من میدانم او به بچه های کوچه فحش نمیداد . او به صفیر راکتی که در گوشش می پیچید فحش میداد.مرا ببخش حمزه 

اندیشه همیشگی مرگ

دختر بچه ای 7 یا 8 ساله ام. شب است و من در اتاق پر نور خود با دیوارهای خوشرنگش با عروسکی در حال بازی ام. پدر و مادر در هال هستند لابد. برق می رود. طبعا می ترسم . مادر را و پدر را صدا می زنم. جوابی نمی آید . گریه سر می دهم . کورمال کورمال از اتاق بیرون می آیم. در هال هیچکس نیست. گریه ام ضجه شده است. از در واحد آپارتمانی مان بیرون می ایم . در تمام ساختمان هم هیچکسی نیست . در کوچه هم که می آیم هیچکسی نیست و من ضجه میزنم گریه میکنم ناله میکنم. در تمام شهر کسی نیست. اصلا خانه و خیابانی نیست. برهوت است. میدوم به سمت برهوت.ناگهان لولویی زشت روی به دنبالم می دود.... 

آیا مرگ چنین حسی دارد؟

شیر بز

هنوز که هنوز است پدر بزرگ بازنشسته ما از نیش طعنه های مادربزرگ شیرینمان در امان نیست دیشب خبری پخش شد که قسمتی از پاداش بازنشستگی معلمان پرداخت شده است و ما بقی در اینده نزدیک پرداخت خواهد شد بروند کیفش را ببرند. مادربزرگ که در حد به روزترین خبرگزاریهای جهان است ( چیزی در حد خبرگزاری فارس)  شنید. امشب رئیس پژوهشکده رویان مستفیذ فرمودند که شیر دو بز که محصول این پژوهشکده است را آزمایش خواهند کرد و انشاءالله مردم منتظر خبرهای خوشی در این مورد خواهند بود. مادربزرگمان از خنده ریسه رفته بود و در حالی که به سختی در میان خند هایش سخن میگفت فرمودند: خب شیر بزها رو بفروشن باهاش پول بازنشسته ها رو بدن.