کاری به کار هم نداریم. توقع زیادی هم از هم نداریم. رابطه ای در حداقل های لازم. ایشان آب و غذا و هوا میدهد. خطر رفع میکند. در عوض من اشتباهاتش را زیاد به رخش نمیکشم. از زجرهایی هم که میفرستد آنقدر گله نمیکنم که حوصله اش سر برود.حتی گاهی -به خصوص شبها- از او هم یاد میکنم. خداییش ، خدای چندان بدی نیست. یکی به دل میزند یکی به عقل. وقتی خواست تمام زندگیم را بدهد، یک زرورق هم اضافه داد. بله زرورق. تا خود را بپیچیم در آن، چنین وقتهایی که محیط اذیتم میکند و ویار بوی آدمیزاد میگیرم.
خوش به حالت که از خدات راضی هستی...
خوش به حالت که از خدات راضی هستی...