درد دل

خب من توی یه شهر خیلی کوچیک  با سطح فرهنگی پایین زندگی میکنم و  توی تمام خانواده مادری من( شامل 6 خاله و 3 دایی و حول وحوش 30 یا 40 تا پسر و دختر وداماد و عروس) هیچکسی که اهل کتاب و نت باشه نیست!!! خونواده پدری که بماند .حتی پیدا کردن دوستایی که اهل این جور چیزا باشن خیلی ساده نیست کسی که مثلا از رویدادهای فرهنگی روز باخبر باشه یه آدم امروزی دیگه, نهایتش پول خرج کن های حرفه ای هستند یا بهتر بگم دهاتی های پول خرج کن. همه دلخوشی من همین نت هست و چندتا وبلاگی که میخونم و ...خلاصه اینکه آرزوی این روزای من داشتن یه جمع دوستانه هست. اینا رو گفتم تا هم دلتنگی ساده و کوچک خودم رو گفته باشم هم بعضی از شماها قدر زندگیتون رو بیشتر بدونید. آخه آدم چقدر میتونه خودش باشه و کتابای خودش و فیلمای خودش و خودش. خیلی دلم دوست میخواد. بی نهایت دوستتان دارم

نظرات 4 + ارسال نظر
فرخ شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:37 ق.ظ http://chakhan.blogsky.com

سلام . . . فعلا نظری ندارم ! لطفا تو هم بیا بخوان مرا !

سمیرای آبی شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 04:23 ب.ظ

افکار خودتو دست کم نگیر هییییییییییچ وقت

رز شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:00 ب.ظ

نشون دادی خیلی پسر قوی و شجاعی هستی
بهت تبریک میگم
ما هم خوشحالیم که هر روز میبینیمت

شهرزاد سه‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:36 ق.ظ http://www.koochebaghezendegi.blogfa.com

این که کسایی که باهاشون زندگی می کنی نفهمنت یا دنیاشون با دنیای تو فرق داشته باشه ربطی به این نداره که تویه شهر کوچیک زندگی کنی یا یه شهر بزرگ
خوبه که متفاوتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد